قصه این بود:«یک سرباز در استان بوشهر چهار سرباز دیگر را کشت»
بله قصه به سر رسید و ما خوابیدیم و کلاغ باز به خانه اش نرسید و رفت تا قصه ای دیگر برایمان بیاورد.
کلاغ ها خوب فهمیده اند که ما قصه ها را زود فراموش می کنیم.
در سرزمینی که روزی هزاران قصه دارد، فراموش کردن قصه ی سربازان بوشهری چیز عجیبی نیست؛ مگر برای مادرانی که قصه برایشان تبدیل به غصه می شود و تا آخر عمر مویه می کنند.
در شهر هزارقصه که مسئولینش پنبه در گوش گذاشته اند، مردمش باید قصه های کلاغ ها را فراموش کنند وگرنه رسوب قار قار کلاغ ها در مغزشان آن ها را به جنون می کشاند.
باید قصه ها را فراموش کنیم و دل خوش کنیم به آواز گنجشک ها.
دل خوش کنیم به افزایش چندرغازی حقوق سربازها. حال حقوق را زیاد کردید، با عزت و احترام پایمال شده سرباز چه می کنید؟ با امنیت جسمی و روانی بر باد رفته سرباز چه می کنید؟
دل خوش کنیم به چند توییت و اظهار نظر نمایندگان مجلس. مجلسی که قرار بود در راس امور باشد ناتوان است از پیگیری مستمر و جدی مسئله سربازی اجباری.
مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویی اخیر فرمودند:«مسئلهی سربازی هم که دوستان چند نفر اشاره کردند، یک مسئلهی مطرحی است؛ این قضیّه جزو همان قضایای پیچیده است، اینجور ساده و آسان نیست. البتّه طرح هایی دادهاند، به ما هم دادهاند و مجموعههایی مشغول بررسی این قضیّه هم هستند امّا قضیّه را با شعار نمی شود تمام کرد. قضیّه، قضیّهی پیچیدهای است، باید فکر کرد، جوانبش را دید و انشاءالله به تصمیم درستی برسیم.»(۱۴٠٠/۲/۲۱)
کاش می شد رهبری را ببینم و بگویم آقا جان این گره کور سربازی اجباری فقط به دست شما حل می شود.
مسئولین پنبه به گوش ما مثل همه ی قضایا در اصلاح سربازی رفوزه شده اند و نیاز به تلنگر جدی شما دارند.
کاش میشد از آقا بپرسم کدام مجموع ها روی این قضیه کار می کنند؟ کی قرار است به نتیجه برسند و کی قرار است نتایجشان عملی شود؟
کاش امسال در دیدار دانشجویی، رهبری با جزئیات بیشتری به مسئله سربازی بپردازند تا حرکتی جدی برای اصلاح سربازی اجباری شروع شود.
برچسب : نویسنده : hiroglif بازدید : 119